شهدای اسفاد (2)
سالروز عملیات بدر یادآور شهادت دوست عزیزم شهید علی حسینی است. او اولین شهید اسفاد بود که در عملیات بزرگ بدر مفقود الاثر شد و پیکر پاکش پس از چند سال به وطن بازگشت. شب گذشته به خوابم آمده بود و همین باعث شد تا اندکی از خاطره هایم را درباره او بنویسم.
تا آنجا که به خاطر دارم ، شهید حسینی نخستین بار در سال ۱۳۶۲ به جبهه رفت و یک سال بعد که من برای اولین بار اعزام شدم ، او د مسیر رفتن ما را راهنمایی می کرد. در خردادماه ۱۳۶۳ همراه با حدود ۳۰ نفر از بچه های بسیجی اسفاد به منطقه اهواز اعزام شدیم. پس از سازماندهی نیروها، من و علی حسینی در کنار هم قرار گرفتیم : گردان یدالله ، گروهان یک، دسته یک.
آقایان حسینعلی حکمتی پور و رضا کاظمی که در رسته فرماندهی بودند و نیز آقای هوشنگ انصاری در همان گردان یدالله ماندند و بقیه بچه های اسفاد به گردان ادوات در منطقه حمیدیه اعزام شدند.
من و علی حسینی به مدت سه ماه به عنوان تخریبچی دسته، تمام اوقات را با هم بودیم و از او خاطره های بسیاری به یاد دارم که اگر فرصت دست دهد خواهم نوشت. بالاخره ماموریت تیپ امام موسی (ع) که ما جزو اعضایش بودیم ، در مهرماه ۱۳۶۳به پایان رسید و ما به پشت جبهه برگشتیم.

روحش شاد و راهش مستدام باد
اسفاد برای من، به عنوان یک روستایی، نمادی از روستاهای ایران است. مردم روستا در هرجا که باشند، ویژگی های مشترک زیادی دارند. بحث من درباره این ویژگی هاست. نمی خواهم فقط درباره خوبیهای روستاییان بنویسم. موضوع اصلی بحث من، خصوصیاتی است که در طول قرن ها و دهه های گذشته باعث شده تا روستا و روستایی همچنان درجا بزنند و عقب بمانند. با اعتقاد عمیق به این نکته که